ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
از آسمان آمد ندا کای ماهرویان الصلا
ایسرخوشان ایسرخوشانآمد طرب دامنکشان
بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما
آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین
ای جان مرگاندیش رو ای ساقی باقی درآ
ایهفتگردونمستتو مامهرهایدردستتو
ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
ای مطرب شیریننفس هر لحظه میجنبان جرس
ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا
ای بانگ نای خوشسمر در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
بار دگر آغاز کن آن پردهها را ساز کن
بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوشلقا
خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور
ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینهی مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ کُهِ طور تویی خسته به منقارْ مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجرهی خورشید تویی خانهی ناهید تویی
روضهی امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
هر کی میگه عاشق و بی قرارتم دروغه
هر لحظه با گریه در انتظارتم دروغه
هر کی میگه رفیقتم دشمن جونه
پیمونه محبتش ساغر خونه
هر کی میگه اسیر اون نگاهتم دروغه
تو لحظه های خستگی پناهتم دروغه
هر کی برای گریه شونه هاش پناهه
رخش چو روز روشن و دلش سیاهه
آن گاه که با توام
چو گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند
آن گاه که با توام
چون امواج دریا هستم
که توفنده و سرکش بر ساحل می کوبند
آن گاه که با توام
رنگین کمانی پس از توفانم
که پر غرور رنگهایش را نشان می دهد
آن گاه که با توام
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است
این ها تنها ذره ای نا چیز از احساس والای با تو بودن است
شاید واژه ~ عشق ~ را ساخته اند
تا احساسی چنین عمیق و هزار سو را بیان کند
اما باز هم این واژه کافی نیست
با این همه چون هنوز بهترین است
بگذار بگویم و باز بگویم که
بیش از عشق بر تو عاشقم
دوستت دارم
به دوست داشتن توام احتیاج دارم
ازم دریغ نکن.
خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو
ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو
ای عیان بی من مدان و ای زبان بی من مخوان
ای نظر بی من مبین و ای روان بی من مرو
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو
خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو در گلستان بی من مرو
در خم چوگانت می تازم چو چشمت با من است
همچنین در من نگر بی من مران بی من مرو
چون حریف شاه باشی ای طرب بی من منوش
چون به بام شه روی ای پاسبان بی من مرو
وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود
چو نشان من تویی ای بی نشان بی من مرو
وای آن کو اندر این ره می رود بی دانشی
دانش راهم تویی ای راه دان بی من مرو
دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو
برای امروز و فردا
عهد می بندم
نهایت شادی را به تو هدیه کنم.
عهد می بندم
نه در صداقت تو شک کنم و نه بی اعتماد
بلکه حیات تو را با رشد و ژرفای بیشتری غنا بخشم.
عهد می بندم
هرگز تلاش نکنم تا تو را تغییر دهم
بلکه تغییراتی را که خود می پذیری
بپذیرم
و محبت تو را می پذیرم بی آنکه دغدغه فردا داشته باشم
چون می دانم
فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت.
کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را فزود قدر گل و کاست آبروی تو را
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک زخاک نعره بر آرم که آرزوی تورا
همیشه یه دنیا حسرت با منه
تو که نیستی روزا با شب یکی ان
هر دوشون تاریکن و تاریکی ان
با تو ماهو همه جا می بینم
حتی خورشیدو شبا می بینم
بی تو این دنیا که تو چنگ منه
دیگه چنگی به دلم نمی زنه
می دونستی که دلم پیش تو گیره
می دونستی بری می میرده دلم
ای دل صاب مرده / باز تو رو خواب برده
پاشو از خواب و ببین / دنیاتو آب برده
دارم از ای همه گریه آب می شم
رو سر دنیا دارم خراب می شم
خیلی مأیوسه دلم دارم یه کاری کن
داره می پوسه دلم یه کاری کن
غم و غصه شده حق دل من
به همینا مستحقه دل من
دلی که بی تو بتونه دل باشه
به خدا بهتره زیر گل باشه
دارم از درد غریبی آب میشم
رو سر خودم دارم خراب میشم
کجاس بگو
اون که برات میمرده کو
اون که قسم میخورده که دوست داره
اما به جاش با یه قسم، هرچی که داشتی برده کو
تنها شدی
باز تف سربالا شدی
گذاشت و رفت، دیدی دوست نداشت و رفت
کجاس بگو
اون که برات میمرده و هرچی که داشتی برده کو
اون که یه باره اومد و آتیش به زندگیت زد و ازت برید
اون که دل ساده و تنهاتو به صلابه کشید
یادت باشه منتظر اون که میگه دردتو میدونه نشی
حرفاشو باور نکنی، هرکی بیاد نمک به زخمت میزنه
سادهی دلدادهی من گول نخوری، دوباره دیوونه نشی...