سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین پارسایى نهفتن پارسایى است . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 اردیبهشت 19 , ساعت 2:4 عصر

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
 
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
 
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
 
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
 
برو آنجا که تو را منتظرند
 
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
 
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
 
قاصد تجربه های همه تلخ
 
با دلم می گوید
 
که دروغی تو ، دروغ
 
که فریبی تو. ، فریب
 
قاصدک! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
 
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
 
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
 
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
 در دلم می گریند...


شنبه 89 اردیبهشت 4 , ساعت 1:58 عصر

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بـــریدیم ، بریدیم


دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه‌ی بامی که پـــریدیم ، پریدیم


رم دادن صیــــد خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمــــیدیم ، رمیدیم


کوی تو که باغ ارم روضه‌ی خــلد است

انگار که دیدیم نــــــدیدیم، ندیدیم


سد باغ بهار است و صـلای گل و گلشن

گر میوه‌ی یک باغ نــچیدیم ، نچیدیم


سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غـــافل

هان واقف دم باش رسـیدیم، رسیدیم


وحشی سبب دوری و این قسـم سخنها

آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ