چهارشنبه 87 آذر 13 , ساعت 1:5 عصر
گل مهربون و دوست داشتنی من،
به اندازهی همهی گلهای روی زمین دوستت دارم، چه وحشی چه اهلی(!)!
عسل من، دلم میخواد انقدر برات بنویسم که تا روز قیامت مشغول خوندن نوشتههای من باشی، اما میدونم که نمیشه و بیشتر از این میترسم که از خوندنشون خسته بشی،
هر وقت ازم خسته میشی حالم از خودم بهم میخوره، میخوام زمین دهن باز کنه و منو ببلعه، دلم میخواد زمان رو به عقب برگردونم و همهی بدیهایی رو که بهت کردم پاک کنم، تا آیینهی دلت مثل اون وقتا آرزوی منو داشته باشه و هیچ زنگاری تصویر منو توی قاب دل تو، بد شکل نکنه.
گل من، خیلی دوستت دارم.
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]