پنج شنبه 87 آذر 28 , ساعت 11:7 صبح
تا همیشه دوست دارمت...
و این حس تند عاشقانه ی من است
این نیاز فطری پرستش است ،
میل تا همیشه با تو بودن است .
روبروی من بایست قبله ام !
دوست دارم این نماز شوق را
این غروب ساعت عروج من ،
این غروب لحظه ی رسیدن است
شمع روزهای عمر خویش را ،
نذر کرده ام برای ماندنت
هیچ ترسم از شب سیاه نیست،
چلچراغ عشق تو که روشن است
قطره قطره چشم ، سیل می شود،
غرق می شوم در این هجوم تند
دره دره می رسم به دشت ها ،
می رسم به بسترت که گلشن است
پشت سر شبی غلیظ و روبرو
ابتدای روشنای آفتاب
آفتاب می شوم ...
ومی درم این لباس تیره را که برتن است
پاره می کنم هزار بند را ،
روح می شوم بریده از قفس
خوب از خودم رها که می شوم،
می رسم به تو، تویی که در من است
سالها گذشته است و با منی ...
سالیان سال هم که بگذرد،
باز دوست دارمت ...
و این همان حس تند عاشقانه ی من است
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]