چهارشنبه 87 دی 4 , ساعت 2:52 عصر
یارب مباد کز پا جا نان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من گر ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]