شنبه 87 دی 7 , ساعت 11:5 صبح
شـاید این صفحه همان پنجرهء رویایی است
که من از شیشهء شفاف لغات
روی زیبای تو را می بینم!!
گاه تابیدن مهتاب حضور و نسیمی که معطر به تو و شادابی است
می خورد بر تن این پنجره ی رویایی
واژه ها می خوانند غزل مستی تو
شعر بیتابی من
و گل هر کلمه رنگ عشقی دارد!
که در اندیشه من
رنگ چشمان تو است!
ای صدایت پر از آرامش روح
و دلت آینهء پاک وجود
باورت هست که من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟
و به یاد نامت همه شــب تا به سحر بیدارم!؟
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]