چهارشنبه 87 بهمن 2 , ساعت 12:4 عصر
شب است و نام تو را عارفانه میخوانم
ببین که شعر تو را بی بهانه میخوانم
شب است و مرغ شب و ذکر حمد ایزد پاک
و من که ذکر تو را جاودانه میخوانم
به کلبه دل من عاشقانه کن گذری
که من همیشه تو را ، عاشقانه میخوانم
جوانه میشکفد دردلم به عشق وصال
و من ، دوباره تو را چون جوانه میخوانم
أسیر موج دعایم ، کسی نمیداند
که زیر موج ، غزل از کرانه میخوانم
در این غروب غم انگیز ، همدم من باش
ببین که شعر تو را ، بی بهانه میخوانم!
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]