ای سلسله ی شوق تو بر پای نگاهم
سرشار تمنای تو میــــنای نگاهم
روی تو ز یک جلوه ی آن حسن خداداد
صدرنگگل آورده به صحرای نگاهم
تولحظهیسرشاربهاریکه شکفتهست
در باغ تماشای تو گل های نگاهم
بی روی تو چون ساغر بشکسته تراود
موج غموحسرت ز سراپای نگاهم
تا چند تغافل کنیای چشم فسونکار
زینراز کهخفتهستبهدنیاینگاهم
سرگشته دود موج نـــــــگاهم زپی تو
ای گوهر یکدانه دریای نـــــــگاهم
خوش میرودازشوقتوباقافلهی اشک
این رهـــــسپر بادیه پیمای نگاهم
چهارشنبه 87 بهمن 9 , ساعت 8:56 صبح
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]