پنج شنبه 87 بهمن 10 , ساعت 2:24 عصر
تنها تو می دانی دلم سرشار تنهائی ست
چشم های خسته ام غمبار و بارانی ست
تنها تو می دانی سکوتم پر زفریاد است
اندوهگین و خسته ام اما لبم شاد است
تنها تو می دانی چقدر غمگین و تنهایم
ماه و ستاره گشته است همدرد شبهایم
وقتی نباشی بی قرار و خسته می مانم
هر دل خوشی را بی تو از آیینه می دانم
من خوب می دانم دلم بی تو زمستانیست
تنها پناهم اشک های سرد و بارانی ست
من خوب میدانم تنفس بی تو دشوار است
غم با وجود تو سرش همواره بر دار است
با من بمان ای خوب من ای ماه شب تارم
من با حضور سبز تو از عشق سرشارم
چشم های خسته ام غمبار و بارانی ست
تنها تو می دانی سکوتم پر زفریاد است
اندوهگین و خسته ام اما لبم شاد است
تنها تو می دانی چقدر غمگین و تنهایم
ماه و ستاره گشته است همدرد شبهایم
وقتی نباشی بی قرار و خسته می مانم
هر دل خوشی را بی تو از آیینه می دانم
من خوب می دانم دلم بی تو زمستانیست
تنها پناهم اشک های سرد و بارانی ست
من خوب میدانم تنفس بی تو دشوار است
غم با وجود تو سرش همواره بر دار است
با من بمان ای خوب من ای ماه شب تارم
من با حضور سبز تو از عشق سرشارم
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]