دوشنبه 89 آبان 24 , ساعت 9:37 صبح
مستم اگر من ، مست نگاهت
جز می عشقت باده نخواهم
ای همه جا لطف تو پشت و پناهم
در بگشا دلبرا خسته راهم
در بر خویشم نشان که بی قرارم
تاب فراق تو را دگر ندارم
گنج من است ای دوست چشم گهر بارم
دستم اگر خالی دیده پر دارم
به دشت شب ز اشکم ستاره می کارم
شبی که از تو خبر گرفتم
به آسمان تو پر گرفتم
از آتش نگاهت شرر گرفتم
به دیدن تو جان دگر گرفتم
من از نسیم نفست ثمر گرفتم
جز می عشقت باده نخواهم
ای همه جا لطف تو پشت و پناهم
در بگشا دلبرا خسته راهم
در بر خویشم نشان که بی قرارم
تاب فراق تو را دگر ندارم
گنج من است ای دوست چشم گهر بارم
دستم اگر خالی دیده پر دارم
به دشت شب ز اشکم ستاره می کارم
شبی که از تو خبر گرفتم
به آسمان تو پر گرفتم
از آتش نگاهت شرر گرفتم
به دیدن تو جان دگر گرفتم
من از نسیم نفست ثمر گرفتم
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]