چهارشنبه 87 آبان 29 , ساعت 10:28 صبح
زیبایی ام را پایانی نیست
وقتی که در چشمان تو به خواب می روم
و هراس کودکانه ام را از یا د می برم
در عطری که از تو بر سینه دارم
چه بی پروا دوستت دارم
و چه بی نشان تو را گم میکنم
وقتی که دروغ میگویم
به زنی که در چشمهای من تو را جستجو میکند
و مردی که هر روز از نام تو میپرسد.
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]