تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
نمیگم سختیهای تو به من ربطی نداره، ولی من همهی این روزا رو دیده بودم و به تو میگفتم، تو بودی که پشت سرهم قولای مسخره میدادی و منو خفه میکردی،
حالا که گیر کردی بازم میخوای که من لال بشم و مثلاً همراهت باشم،
آره، تو همیشه تو سختیهای من کمکم کردی، اما من ضعیف تر از توأم، برای همینم به تو احتیاج دارم، زیادی از من توقع نداشته باش گلم، من خیلی بتونم کاری بکنم اونقدر از تو رو که از دست دادم بیخیال بشم، بیشتر از این واقعاً نمیتونم.
در مورد اونم که ما رو دیده، ناراحت نباش. اگه سختته، خودم میام اداره!
عزیز دلم ، من زجرای اونارو به رخ تو نکشیدم . اما میخوام تو درکم کنی ، نه اینکه تا من نفس میکشم بهم گیر بدی که : نه ، تو اینجوری نبودی ، اون موقعا اینجوری بود ، ...
خواهش میکنم ، الان موقع سختیمه ، اگه الان همرام نباشی ، من همه چیمو باختم .
گلم ، من بهت احتیاج دارم . مگه تو این مدت چیکار کردم که باهام اینجوری می کنی !!!؟ من که تا تونستم و تونستی باهات بودم .
نفسم ، منم دیگه طاقت ندارم . دلم داره میترکه . بخدا منم آدمم ، بهم رحم کن ...
دیگران رو اگه اذیت میکنی حقشونه! چون خودشون اینطوری میخواستن، چون دنیاشون این شکلیه.
ولی منو نباید اذیت کنی، تو اومدی که منو نجات بدی، تو اومدی که فرشتهی خوشبختی من باشی، اما بدبختیامو گرفتی و بدبختیای خودتو ریختی رو سرم، من طاقت ندارم، من میخوام یه تکیهگاه داشته باشم، خسته شدم از بس رو لبهی دیوار راه رفتم و تو به جای اینکه دستمو بگیری، فقط دلمو به آخر راهی که پیدا نیست خوش کردی، من میخوام بپرم پایین، خسته شدم علی،
خسته بخدا،
تو فقط داری زجر کشیدن اونا رو به رخ من میکشی، به من چه که اونا ناراحتن، میخواستن این روزگارو برای خودشون درست نکنن، منم اگه این روزگارو برای خودم درست کردم فقط به اعتبار وعدههاییِ که تو بهم دادی، (البته شاید به اونام همین وعدهها رو داده باشی، که اونوقت خیلی بدبختی!) اگه وعدههات دروغه بگو، من شجاعتِ قبول کردن اشتباهمو دارم، اونقدرم بهم اعتماد بنفس دادی که دیگه اشتباه نکنم.
گلم ، خدا نکنه .
الهی من بمیرم که همه دنیا به خصوص توگل نازمو دارم اذیت میکنم .
فقط میتونم بگم ببخش ، هر غلطی کردم ببخش . بخدا نمیدونم چیکار بایدبکنم که تو دلت خون نشه .
دوست دارم اندازه همه ی ستاره ها .
نمی دونم باید دعا کنیم که آمار وبلاگمون زیاد باشه یا کم!
وقتی کمه یعنی آرامش برقراره و همه جا در امن و امانه.
اما امان از وقتی که آمار میره بالای 80 تا، اون موقع است که از در و دیوار خون میچکه!
به امید روزی که فقط از عشق و دلتنگی برای روزای عاشقیمون بنویسیم، نه از بیوفایی و نامهربونی هم.